اوه، من نمی توانم صبر کنم! همه نمی توانند جلوی مردم این کار را انجام دهند. و من می بینم که بلوند در زمینه دمیدن کار متخصص است، به طور جدی می داند چگونه این کار را انجام دهد.
مهمان| 15 چند روز قبل
دختر از شنا خسته شده بود و تصمیم گرفت مرد را اغوا کند. پس از ضربه زدن با کیفیت به او، مرد تصمیم گرفت از او تشکر کند و سرش را بین پاهای او بگذارد. زبانش آنقدر دراز و شیطون بود و از این طرف به آن طرف آویزان بود و دختر پایش را بلند کرد و از هر جهت تشویقش کرد. بعد از چنین لیسی، وقتی که زبانش از کار خسته شده بود، او را در موقعیت های مختلف فاک کرد.
مادوکار| 44 چند روز قبل
بیدمشکم را لیس بزن تا دیوانه شوم، وقتی نوبت به رابطه جنسی می شود خیلی داغونم
ارمگان| 50 چند روز قبل
مور دوست تیرهموش را با دیک کلفتش لعنت کرد، و با قضاوت از نالههای دختر، فکر میکنم این لعنتی را برای مدت طولانی به یاد میآورد، زیرا هرگز چنین دیک کلفتی نداشته است.
آنیرادا| 17 چند روز قبل
اروتیک
گاندون| 57 چند روز قبل
آنقدر نافذ می مکم و مستقیم به چشمانش نگاه می کنم که احتمالاً برای اولین بار از نبود خواهرم پشیمان می شوم.
استخوان| 59 چند روز قبل
اوه، من می خواهم او را بکوبم.
بازانت| 59 چند روز قبل
من شوهری میخواهم که وقتی ظرفها را میشورم، بیصدا مدفوع کند.
یک شماره به من بده، اهل کجایی؟ در الاغ؟
اوه، من نمی توانم صبر کنم! همه نمی توانند جلوی مردم این کار را انجام دهند. و من می بینم که بلوند در زمینه دمیدن کار متخصص است، به طور جدی می داند چگونه این کار را انجام دهد.
دختر از شنا خسته شده بود و تصمیم گرفت مرد را اغوا کند. پس از ضربه زدن با کیفیت به او، مرد تصمیم گرفت از او تشکر کند و سرش را بین پاهای او بگذارد. زبانش آنقدر دراز و شیطون بود و از این طرف به آن طرف آویزان بود و دختر پایش را بلند کرد و از هر جهت تشویقش کرد. بعد از چنین لیسی، وقتی که زبانش از کار خسته شده بود، او را در موقعیت های مختلف فاک کرد.
بیدمشکم را لیس بزن تا دیوانه شوم، وقتی نوبت به رابطه جنسی می شود خیلی داغونم
مور دوست تیرهموش را با دیک کلفتش لعنت کرد، و با قضاوت از نالههای دختر، فکر میکنم این لعنتی را برای مدت طولانی به یاد میآورد، زیرا هرگز چنین دیک کلفتی نداشته است.
اروتیک
آنقدر نافذ می مکم و مستقیم به چشمانش نگاه می کنم که احتمالاً برای اولین بار از نبود خواهرم پشیمان می شوم.
اوه، من می خواهم او را بکوبم.
من شوهری میخواهم که وقتی ظرفها را میشورم، بیصدا مدفوع کند.
بیا، سنگ کوچولو، من تو را لعنت می کنم